۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

بیانیه کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال بزرگداشتِ" روز زبان مادری" یا " روز یاد آوریِ زبانکُشی هشتاد و شش ساله درایران


انسان دوستان آزاده و مبارز، هموطنان گرامی، قربانیان معصوم فرهنگ های محکوم و زبان - کُشی درایرانی و همۀ کسانی که " روز جهانی زبان مادری " را بعنوان انسانی آزادیخواه گرامی می دارید


بیانیه کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال بزرگداشتِ" روز زبان مادری" یا " روز یاد آوریِ زبانکُشی هشتاد و شش ساله درایران
انسان دوستان آزاده و مبارز، هموطنان گرامی، قربانیان معصوم فرهنگ های محکوم و زبان - کُشی درایرانی و همۀ کسانی که " روز جهانی زبان مادری " را بعنوان انسانی آزادیخواه گرامی می دارید


در بزرگداشت "روز جهانی زبان مادری" نخست بهمۀ زنان و مردان وکودکانی که ازتحصیل درزبان مادری خود درایران از/ ١٣٠٤(1925) / تا بامروز، به بهانۀ "حفظ وحدت ملی ویکپارچگی ایران" و خواندن و نوشتن زبان مادریشان محروم شده اند، سلام و دُرود می فرستیم.

روزهائیکه ازطرفِ " نهادهای بین المللی" و یا بصورت " بین المللی " گرامی داشته می شوند، عموماً جهت یادآوری و نیزوسعت وتعمیق بخشیدن به یک خواست انسانی برآورد نشده، یا برای مقابله با ظلم عریان ومُزمن، و در نهایت خطرفراگیری است که، ابعاد بین المللی داشته وازچهارچوب مسائل ملی یا منطقه ای فراتر میروند.

" شأن نزول "وعلت وجودی بعضی ازاین روزهای جهانی، یاریشه درمبارزات یک ملت داشته ویاتوسط افرادانساندوست وخیرخواه مطرح شده وسپس مقبولیت جهانی یافته اند. ازآن جمله است:

"روزجهانی زبان مادری / روز جهانی زنان / روز جهانی کودک / روزجهانی کارگر / روزجهانی محیط زیست / روز جهانی مبارزه با تبعیض نژادی / روز جهانی آب آشامیدنی سالم / روز جهانی باسوادی (مبارزه با بیسوادی) / و...

همه میدانیم که بشریت " روز جهانی زبان مادری " را از( 21 فوریه 1954 ) مرهون ومدیون مبارزات مردم بنگلادش بخاطردفاع اززبان مادریشان است. کشورکنونی بنگلادش بعدازاستقلال پاکستان برهبری " محمدعلی جناح " ازهند، با هزارو ششصد کیلومترفاصله، بعنوان پاکستان شرقی نامیده شد. رهبران پاکستان غربی، برخلاف رهبران خردمند کنگرۀ " هند "، آزادی و برابری ازجمله دین وزبان را همراه با سیستم فدرال واقعی، درکشورخود ایجاد نکردند، بلکه پاکستان غربی به بهانه وحدت دینی ( مسلمان بودن اکثریت )، می خواست با داشتن جمعیت کمترازپنجاه میلیون آنهم مرکب ازهشت زبان مختلف، کشورهفتاد وپنج میلیونی بنگلادش را ازخواندن و نوشتن وتحصیل و تدریس و دفاع حقوقی دردادگاهها بزبان مادری خودشان، با سرکوب پلیسی محروم کرده و آنها را " اردو" زبان سازد! عمرِ این" ستم زبانی" بیش ازهفت سال طول نکشید که کشورکنونی پاکستان بعدازاستقلالش ( در ١٩٤٧ با هند ازانگلستان ) وسپس جدائی اش ازآن کشورهند، با شورش دانشجوئی و سراسری بنگلادش برای حفظ هویت زبان مادری و انسانی خود روبرو شد، وسرکوب پلیسی وجنایات غیرانسانی اش هم طبعاً بجائی نرسید. استقلال بنگلادش را که ازحمایت بیدریغ "هند" هم برخورداربود بناچاربه رسمیت شناخت. اما پاکستانی ها پس ازاین تجربه تلخ، فهم وشعورآنرا داشتند که سنّتِ " قاعد اعظم" خود" محمد علی جناح " را درتحمیل زبان " اردو" در داخل کشورباقی ماندۀ پاکستان، تاحدی کناربگذارند وبا ایجاد سیستم فدرالیسم و آزادی زبانهای مادری از قبیل پشتونی و بلوچی و .... درکنارزبان رابط " انگلیسی" و " اردو" بقاء وهمزیستی" خودخواستۀ پاکستان را تاحدی تضمین نمایند.(در مورد زبان رابط و مشترک انگلیسی هربیست و یکسا یکبار رای گیری می شود تا جنبۀ دموکراتیک مسئله حفظ شود)

تبدیل زبان رسمی وانحصاری " اردو" درکنارزبان" انگلیسی " به زبان ارتباطی، درواقع " تضمین نامۀ استقلال " پاکستان کنونی شد وبرتنشهای اقتصادی ناشی ازفقرو بیکاری مزمن، واختلافات دینی، عشیرتی وتاریخی، تنش های زبانی فرهنگی را هم اضافه نکرد. ازبیست و یکم نوامبرسال ( 1999 ) سازمان ملل متحد ( بخش فرهنگی آن: یونسکو ) نیزبیست و یکم فوریه را روزبزرگداشت زبان مادری اعلان کرده و برسمیت شناخت.
ولی ازرسمیت بین المللی، تا رسمیت ملیِ " زبانهای مادری محکوم " درایران، وازرسمیت قانونی وملی، تا رفعِ تبعیضِ اجتماعی وفرهنگی درکشور، یعنی برافتادن تبعیض زبانی راه نسبتاً طولانی باقی مانده است.

مسلماً احیاء واستقرارآزادی هفتادزبان ولهجۀ مادری محکوم از تحصیل درایران، همانند سایرآزادیهای بشری تصریح شده دراعلامیۀ جهانی حقوق بشر، نظیرآزادی ( وجدان / اندیشه / بیان / دین وعقیدۀ سیاسی و...)، درنبودنهادهای دموکراتیک نظیر: (احزاب، سندیکاها و " اِن. جی .اُ " ها ی مستقل و آزاد و... ) ، یعنی بنیاد دموکراسی واقعی، تنها به همت زنان و مردان و به آگاهی و فعالیت و اراده و موقع شناسی و خرد آنها وابسته است. درمیان این هفتاد زبان و لهجۀ موجود درایران کنونی، هشت زبان زیرحداقل بیش ازدوملیون نفرهستند:
(1- بلوچی، 2- ترکی آذربایجانی - ترکی قشقائی، 3- ترکمنی، 4- عربی، 5- کردی، 6- گیلکی- طالشی،7- لری- لکی، 8- مازندرانی ) نگاه کنید به:

www.Ethnologue.com/iran

البته تنها به آمارسال (١٩٩٨)، زیرا بهمت ملی گرایان افراطی داخل وخارج: ( نازی های کنونی و آیندۀ کشورایران )، فارسی زبانها ناگهان ازسی و پنج درصد یعنی بیست و دوملیون نفردرمقابل ترکهای آذربایجانی سی وهفت درصد( بیست وسه ملیون ونیم ملیون نفر) معجزآسا، با جذب وحل آماریِ لرها ولک ها (چهارملیون دویست هزارنفر) ومارندرانی ها وگیلک ها(هریک سه ملیون و ششصدهزارنفر)
به پنجاه ویک درصد ( درآمار ) خود را رسانیدند ( یعنی اکثریت هستند وکسی حق چون و چرا در نظام
شان ندارد )!
و برای آسودگی خاطر ملوکانۀ احمدی نژاد و ولی فقیه اش، تعداد ترکهای آذربایجانی را به " نه ملیون" نفرتقلیل دادند یعنی فعلاً در( درآمار ) نسل کشی انجام دادند، که یاد آوربلوچ کشی خسرواول انوشیروان دادگر، درشاهنامۀ ابوالقاسم فردوسی است
انسانهای آزاده ومعتقد به دموکراسی: ( آزادی خواه، برابری طلب یعنی تبعیض ستیز، و سکولار )، تا پایان دادن به جنایات فرهنگی زبان انحصاری وجانشینِ فارسی، و تبدیل آن به زبان رابط درکنار رسمیت: ( عدم ممنوعیت ) و آزادی سایرزبانهای موجود در ایران از پا نخواهند نشست. وسلطۀ هشتادو شش سالۀ زبان انحصاری حاکم را نظیرسلطۀ مذهب سیاسی شدۀ انحصاری و حاکم ( خمینیسم ) به تاریخ خواهند سپرد. هرزبان انحصاری وجانشین، مبدل به زبان قاتل می شود و دریغ است که زبان فارسی و تاریخ آن را مشتی متعصب افراطی، یعنی آزادی کُش و برابری ستیز ومدافع تبعیض، با انحصارطلبی خود بیش ازاین آلوه اش سازند. درحالی که زبان فارسی درادبیات کلاسیک خود پیامهای انسانی به بشریت دارد که هنوز تازگی خود را از دست نداده است. حافظ به فارسی میگوید:

یکی است ترکی و تازی در این معامله "حافظ " *** حدیث عشق بیان کن " به هر زبان که تو دانی "روا است که این بیت خواجه شعار وزینت بخش سردر " وزارت آموزش و پرورش " قرارگیرد
پیام کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال بمناسبت "روزجهانی زبان مادری" ، با توجه به اوضاع و احوال " آزادی کشی" و " برابری ستیزی" هشتاد و شش ساله درایران، بناچار دارای دو مخاطب بوده و لذا شامل دو قسمت است:
اول: خطاب به همدردان و دارندگان زبانهای مادری محکوم، که ازآغاز سلطنت توأم با حکومت پهلوی( ه.ش١٣٠٤=1925م ) تا به امروز،
زیربارتحقیروجذب وحل شدن، یا مقاومت قهرمانانه، متحمل جنایات و رنجهای غیرقابل توجیهی از نظر وجدان های بیداربشری شده اند:
هرچند دمکراسی بمعنی آزادی و بقاء و رشد " اقلیت ها " درحاکمیت دموکراتیک " اکثریت نسبی" معنی می دهد، اما درایران ازسال ( ١٣٠٤ هجری شمسی = 1925 میلادی ) یعنی درست هشتاد و شش سال است که زبانهای مادری " اکثریت " اهالی این کشور ( شصت و پنج درصد ) اهالی ایران، محکوم وممنوع شده و آزادی و رسمیت خود را حتی درسرزمین های آباء و اجدادی خود که از نظر جمعیتی اکثریت دارند ازدست داده است. این ممنوعیت تحصیل به زبان مادری اکثریت ایرانیان غیرفارسی زبان، بوسیلۀ هیئت حاکمه ای ( بیگانه نشانده و بیگانه پرورده و بیگانه بُرده ای ) صورت تحقق یافته، وامروزه بصورت سیستمی درآمده است، و نه بوسیلۀ خودملت فارس. ولی مدعیان و مدافعانش، خود را تا به ا مروز هم " وکیل سرخودِ" ونمایندۀ اقلیت ( ٢٢ ) میلیون نفری ملیت فارس ( فارسی زبان ) عنوان می کنند و هم سمبل و نمادِ باصطلاح " ناسیونالیسم مثبت " ایرانی قلمداد می کردند و می نمایند.(در مقابل ملی گرائی منفی دکتر محمد مصدق) امروز صاحبان زبانهای محکوم درایرانِ ( نزدیک به هشتاد میلیون نفری )، حدود پنجاه و پنج میلیون نفررا شامل می گردد.


بنابه نشریۀ شمارۀ یک " فرهنگ ایران" درفروردین ( ١٣٣٢) درکشورایران دویست زبان ولهجه وجود داشته است. یعنی تقریباً درعرض شصت سال، ازحکومت سلطنتی محمدرضاشاه تا بامروز حدود (١٣٠) زبان ولهجه درایران قربانی جنون و جنایت تک زبانی و تک فرهنگی سیاسی دولتی یعنی " ناسیونالیسم مثبت " شده است: بیش از دوزبان درهرسال !
- سیاستی که بجای " ملی گرائی مدرن متکی به آزادی های قانونی و برابری انسانی، یعنی ( رفع هرگونه تبعیض زبانی، جنسیتی، دینی و اعتقادی و نژادی درمیان ) شهروندان جهت حفظ منافع ملی شان، متأسفانه تا کنون ناظربه جذب وحل زبانی آنها درفرهنگ و زبان فارسی، با ازخودبیگانگی وتحقیر واهانت به اکثریت زبانکشی شده ومحکوم بوده است: ( از ترک آذربایجانی، کرد ، لُر، عرب گرفته تا برسد به ترک قشقائی، لارستانی، بلوچ و ترکمن و مازندرانی گیلک وطالشی و ...).
دردورۀ پهلوی تحت اوامر ملوکانۀ هردو پادشاه دیکتاتور: ( آزادی ستیز و طرفدار تبعیض ) سعی شد تا، ملی گرائی قومی متکی به زبان انحصاری فارسی، با ملقمه ای از" ملی گرائی بَدَوی" ناظر برتبارو نژاد پاک و والا، ولی موهوم آریائی را، درکناراساطیرشاهنامه ای و زرتشتی، احیا کرده و بجای ملی گرائی مدرن که ناظراست بر: آزادی های قانونی و برابری های انسانی شهروندان ( برای دفاع از منافع فردی، گروهی، منطقه ای - ملیتی وملی - کشوری خود ) جا بیاندازند، زیرا سرِسودائی دیکتاتورها، طاقت فهم و تحمل آزادی های قانونی و برابری انسانی شهروندانی که حاکمان، آنها را بصورت و" بندگان اعلیحضرت" و یا " رعیّت " میدیدند نداشت. همچنانکهد بعد از انقلاب بهمن ( ١٣٥٧ ) ملیگرایان قومی ( زبانی - دینی ) حاکم که "سلطانیِ شیخ" را طالبند و به زبان انحصاری فارسی درکنارمذهب انحصاری وحاکم شیعۀ سیاسی شده ( خمینیسم ) قائلند، دراکثریت خود، دشمنان قسم خوردۀ آزادی وبرابری انسانی شهروندان ایرانی غیرفارسی زبان بوده وهستند. شه وشیخ می خواستند ومی خواهند تا ازگلستان چند فرهنگی و زیبای ایران، " جامعه " ، که چه عرض کنم،، مرتع و" گله ای " یکدست فراهم سازند که تنها یک دین و یک زبان که مورد پسند ورسمی اعلان شدۀ حضرات ( بقول خود چوپان ) را بلد باشد وهمچون گوشت چرخ کرده، تمایزی دربینشان وجودنداشته باشد.
اما اگر با ارادۀ انسانی، توأم با آگاهی، منطق وحقیقت دوستی، جهت دفاع از بقاء هویت خود ونخستین موضوع آزادی انسانی خویش یعنی زبان مادری مان به مقابله و مبارزه با ارادۀ بربریت حاکم هشتاد و شش ساله، که متکی بر" جهل مرکب" و زور و دروغ و جعل و تزویر است برخیزیم، بیگمان همگان برخیزند، تا به جنایت زبان انحصاری وحاکم درایران و مذهب انحصاری وحاکم درایران: ( شیعۀ مکتبی وسیاسی یعنی خمینیسم ) که با تبعیض آشکار جنسیتی بر بانوان همراه است، نقطۀ پایان گذاشته شود. مسلماً دیر یا زود این توحش ویرانگر ونابود کنندۀ زبانها وفرهنگهای درایران جای خود را به شکوفائی وغنای متقابل فرهنگها خواهد داد. اگر نتواند از مسیر همبستگی آزاد یعنی " فدرالیسم " که مورد نظر کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال است، بگذرد، از راه جدائی فرهنگی وسیاسی یعنی "استقلال" یا " تجزیه " خواهد گذشت. لذا برانسانهای آزادی خواه، صاحب اراده و آگاه برحقوق بشری خویش، وظیفه است که جهت آزادی زبان مادری، ونیزبرابری وشکوفائی فرهنگ هادرایران کوشاباشیم و، با " ملی گرائی قومی حاکم که متکی به زبان انحصاری فارسی ومذهب انحصاری شیعۀ سیاسی شده است با ملی گرائی مدرن ماظر بر آزادی و برابری و جدائی کامل دین از نهاد دولت و حکومت مبارزه کنیم.


بنظرمیرسد این مبارزه با زبان کُشی: ( ابزار سیاسی سرکوب سازی دولت ها از زبان فارسی ) در سه بُعد بایستی پیش برود:
الف - خودمان باید زبان مادری خویش را پاس بداریم و بفرزندان خود صحبت کردن، خواندن و نوشتن آنرا یاددهیم تا زمانیکه آزادی تحصیل، تدریس و دفاع حقوقی برای همۀ زبانها درکشورایران فراهم شود، که فرارسیدنش دور نیست. این قصورفردی وخانوادگی را نمی توان برهیچکس، بخصوص آنانکه متوجه عمق و وسعت جنایت فرهنگی پان فارسیسم شده اند بخشید. طبعاًمخاطب اصلی این پیام تمام مادران عزیز ملیت های محکوم هستند و پدران نیز مخاطب دوم آن هستند.

" چو تو خود کنی اختر خویش را بد *** مدار از فلک چشم، نیک اختری را "
هرکودکی قادراست براحتی سه زبان را فراگیرد. علم روانشناسی کودکان نشان میدهد که " کودکانی که با بیش ازیک زبان بارمی ایند بسبب ( مبادله متقابل ذهن بین دو زبان ) ازدرجۀ هوشی بالاتری برخوردارمی شوند"این شانس را از کودکان خود دریغ نکنیم

ب - بایستی" انجمن دفاع از آزادی زبانهای محکوم در ایران" را تأسیس کنیم و باهمۀ زبانها و لهجه های محکوم ارتباط نزدیک وهماهنگ برقرارسازیم.
پ - درسطح بین المللی نیزبایستی نظام، سرکوب وتحقیر" زبانهای مادری درایران " را مطرح ساخته و رسوا سازیم. هرسال گرامی داشت " روززبان مادری " را با دراعتراض بین المللی بر زبانکشی درایران، همراه سازیم و جهانیان را براین" آپارتاید زبانی " هشتادو شش ساله آگاه سازیم.

مبارزه با انحصارطلبی زبانی و زبانکشی درایران در واقع، نجات خود زبان فارسی از " آلت فعل" شدن سیاسی مشتی دیکتاتور و شیاد هم هست، که از دورۀ پهلوی تاکنون بمدت هشتادوشش سال است که بی وقفه ادامه یافته است: ( ١٩٢٥ - ٢٠١١ )،
همچنانکه، مبارزه با انحصار طلبی مذهبی (خمینیسم ) جمهوری اسلامی ایران، درواقع نجات دین اسلام و مذهب شیعه، ازدست مشتی دکانداران دین و شیاد می باشد که بجای تهذیب اخلاق مؤمنین، همچون ابزارسرکوب، از مذهب شیعه، برای منافع نامشروع شخصی و گروهی خود سوء استفاده کرده ومی کنند وبی اخلاقی بی سابقه ای را، در جامعه دامن زده و میزنند.
یشنهاد می شود که متنی را همۀ صاحبان زبانهای محکوم درایران بهمراه فارسی زبانان آزاده و آزادی خواه امضاء کرده، و آنرا به پارلمانهای کشورهای دنیا و سازمان ملل متحد و یونسکو بفرستیم.
خطاب به طرفداران تداوم آپارتاید زبانی و زبان کُشی در ایران وکسانیکه ایرانیت را بمعنی فارسی زبان بودن تلقی می کنند:دوم
ایران کشوریست کهنسال و ازآغاز تأسیس دولت واخذ وکشف خط درتمدن ایلامی دراین سرزمین: (٢٨٥٠ قبل از میلاد) تا حکومت پهلوی، همواره دارای سه زبان اداری بوده، بی آنکه کسی به زبان های مادری فرد، قوم و یا ملیت وملتی کاری داشته باشد: دردورۀ حاکمیت ایلام زبانهای " سومری، ایلامی و اَکِّدی" و دردورۀ هخامنشی بازسه زبان: ایلامی: ( دولتی ) / بابلی: ( بین المللی ) / پارسی باستان: ( سلطنت و قشون ) رایج بود. در عصر اشکانی و ساسانی نیز سه زبان (یونانی،آرامی و پهلوانی ) وجود داشت. بعداز اسلام نیزاین سنت متکی برخردِسنتی جهت تفکیک قوا، همچنان ادامه یافت و از قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری بازسه زبان عربی ( زبان دین، علم، فلسفه و تجارت ) / فارسی ( زبان دولت و دیوان و شاعران ) و ترکی ( زبان قوم غالب، اشرافیت و قشون ) درکنارهم وجود داشتند. از وقتی که بوسیلۀ "عَمله و اکرۀ " رژیم پهلوی زبان فارسی ازشکل زبان رابط ( اهل دیوان ) و یکی ازسه زبان اداری کشور، به صورت زبان انحصاری، رسمی، حاکم ودرنتیجه، زبان جانشین وسیاسی تغییرچهره داد: ( آغازسلطنت رضاشاه ) با عکس العمل طبیعی افراد آزاده و آگاه زبانهای محکوم، و معدودی از فارسی زبانان صاحب وجدان بیدار و یا دوراندیش روبرو شده و می شود.

" زبان مادری" هرکس که درآن آیه های مهر و محبت زمزمه شده است، با هرزبان اکتسابی بعدی برای او ( ازجمله فارسی برای غیرفارسی زبانان درایران ) یک فرق اساسی دارد. زبان مادری تنها یک وسیلۀ ارتباطی و مبادلۀ افکارنیست، وسیلۀ بیان ورشد و شکوفائی شخصیت فردی و احساسات عمیق انسانی هم هست. " زبان مادری"، " قلب و دل" است درمفهومی که قدما بعنوان مرکزاحساس وعشق والهام ازآن مُراد می کردند.


کسانی که متأسفانه درجۀ توحششان به مرزخفه کردن وبه قصد نابود نمودن زبانهای مادری دیگران وکشتن فرهنگهای دیگر، بدلیل ابتلاء به جنون شیفتگی به زبان مادری خود(و بخود) و یا فرهنگ خاصی می رسد که همواره همراه با نفرت اززبانهای مادری دیگرو فرهنگهای دیگراست، براستی از جنایتکاران و آدمکشان نامدار تاریخ جانی ترهستند:

زیرا اینان نه تنها با لطف ومهروعشق مادری نسل کنونی، که با فرهنگهای نسلهائی که درقرنهای گذشته زیسته و فرهنگ آفرینی کرده اند، با تکیه بر"جهل مرکب خود" سرستیزدارند. کشتن یک زبان وفرهنگ، کشتن یک تاریخ و بخشی از تمدن وفرهنگ بشری وبه بیان دیگرکشتن بشریت است.

انسان های آزاده! بنام انسانیت و برای رسیدن به آزادیهای: سیاسی، مدنی و فرهنگی: ( زبانی - دینی ) وهمچنین برابری ( انسانی ) و رفع تمام تبعیضات، با بربریت رژیم خامنه ای وزبان انحصاری حاکم، همانند مذهب انحصاری حاکم ( خمینیسم ) در ایران به مبارزه ای سازمان یافته برخیزیم.

کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال بسهم خود ازملت بنگلادش و یونسکو بخاطرایجاد ورسمیت بخشیدن به "روز جهانی زبان های مادری" صمیمانه تشکرمی کند وازهمۀ انسانهای آزاده، تقاضا دارد بخاطرهمۀ زبانهای بریده و فرهنگهای محکوم و خاموش و نیز همۀ انسانهای تحقیرشده ازبربریت زبانهای حاکم انحصاری ( در ایران و سراسر جهان )، درسکوت خود به این بیدادگری بیاندیشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر